به گزارش خبر گزاری آرکا نیوز هفته گذشته، تماسهایی با پیششماره عربستان سعودی با برخی از شهروندان ایرانی برقرار شد که بهطور ظاهری بهعنوان نظرسنجی معرفی میشدند. در این تماسها، دعاوی بیانیههای اخیر میرحسین موسوی همچون رفراندوم و آزادی زندانیان سیاسی ترویج میشد. اگرچه ممکن است این تماسها در ظاهر بیضرر بهنظر برسند، اما سوالاتی جدی درباره پشت پرده این اقدامات بهوجود آمده است.
شاید باید از استخبارات سعودی تشکر کرد که بهنظر میرسد حالا نظر و رأی مردم ایران برایشان مهم شده باشد! زیرا تا پیش از این، نامهای «سعودی» و «استخبارات» تنها با ارّه و اسید و سیاستهای آل سعود تداعی میشد. اما حقیقت این است که اگر آقای بنارّه و رژیمش بهواقع در پی ایجاد تغییرات بودند، بهتر بود ابتدا در داخل عربستان به مشکلات و بحرانهای خود رسیدگی میکردند.
در عین حال، باید این سوال را مطرح کرد که چرا استخبارات سعودی بهطور خاص از میرحسین موسوی حمایت میکند؟ آیا این حمایت بدون دلیل است یا ارتباطات پنهانی میان موسوی و رژیم سعودی وجود دارد؟ آیا موسوی در حال ترویج بیانیههایی است که بر اساس دیکتههای موساد، سیا و MI6 نوشته میشوند؟
اینگونه رفتارها از موسوی که بهطور گستردهای در سال ۸۸ ادعای تقلب در انتخابات داشت، همچنان تعجببرانگیز است. او در شرایطی که حتی بزرگترین حامیانش مانند خاتمی نیز از تقلب در انتخابات چشمپوشی کردهاند، ادعای تقلب گسترده و تخلف در میزان آرا را مطرح کرد. بهطور خاص، باید توجه داشت که موسوی پس از آغاز جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی و آمریکا، بهطور غیراصولی و تاخیری، بیانیهای صادر کرد که اساس آن تنها به تضعیف و تنشافزایی در داخل کشور کمک میکرد.
او همچنین در دوران جنگ تحمیلی، زمانی که مردم ایران در حال مقاومت بودند، هیچگونه واکنشی نشان نداد و گویا منتظر بود که حامیان غربیاش در فتنه ۸۸ پیروز شوند. این موضعگیریها نهتنها بهدنبال شکستن وحدت ملی ایران بود، بلکه از سوی مخالفان کشور بهعنوان عاملی برای تقویت تحریمهای غربی علیه ایران مطرح شد.
در واقع، میتوان گفت که موسوی یکی از افرادی است که بهطور غیرمستقیم بهطور فاجعهآمیز کمک به دشمنان خارجی ایران کرده و با تبلیغات غلط خود، تنها به تفرقه در داخل کشور دامن زده است. در حالی که این جنبش به ظاهر حامی آزادی و دموکراسی بود، در واقع زمینهساز بحرانهایی برای ملت ایران در درازمدت بوده است.
این مسأله با شواهد مختلفی در رسانههای غربی، از جمله نقل قولهای مقامات آمریکایی همچون مایکل لدین و منابعی همچون لسآنجلس تایمز و واشنگتنپست، تقویت میشود. آنان بر این باورند که این جنبش سبز و مواضع موسوی هیچگاه بهدنبال بهبود وضعیت داخلی ایران نبوده و بیشتر بهدنبال منافع کشورهای خارجی و دشمنان ایران در منطقه بوده است.
در نهایت، این پرسش مطرح میشود که آیا موسوی و حامیانش همچنان به دنبال تفرقهافکنی در ایران هستند یا اینکه یک تغییر اساسی در سیاستهای آنان در داخل کشور بهوجود آمده است؟