حسین انتظامی درباره میزگرد فرهنگی گفت: رئیس قوه قضائیه هم روز انتخابات اشاره داشتند که با توجه به اینکه بخش قابل توجهی از اعضای شورای عالی فضای مجازی و اعضای شورای عالی امنیت ملی، منصوبان رئیسجمهور هستند هر نامزد راجعبه فیلترینگ مشخصا میخواهد چه کاری انجام بدهد. یعنی نامزد را ببریم به سمتی که کامل ایده خودش را باز کند، چون مردم باید از این میزگرد استفاده کنند و تشخیص بدهند و براساس آن تصمیم بگیرند.
به گزارش خبرگزاری آرکا نیوز، حسین انتظامی، یکی از کارشناسان میزگرد فرهنگی ایام انتخابات و و معاون وزیر ارشاد در دولتهای یازدهم و دوازدهم در گفتگویی با روزنامه فرهیختگان به بیان نکاتی درباره میزگردهای فرهنگی و نوع عملکرد صدا و سیما پرداخته است. بخشی از این گفتگو را در ادامه می خوانید؛
چقدر برای شما در سوالاتی که مطرح میکردید و اصلا قبل از ورود به میزگرد، این موضوع مهم بود که به جزئیات بپردازید و نگذارید مردم در این میزگرد با کلیاتی مواجه بشوند که در تصمیمگیریشان تاثیر بگذارد.
طراحی این میزگردها از سوی صداوسیما اساسا با همین هدفی بوده است که شما فرمودید، یعنی اینکه نامزدها به بیان کلیات اکتفا نکنند و مجبور باشند که وارد جزئیات شوند. طبیعتا کارشناسها وظیفهشان این بود که این زوایا را نوربتابانند و برای رایدهندگان روشن کنند.
سوالاتی را که مطرح میکردم با همین هدف بود. یعنی مثلا وقتی یک نامزد همین حرفهای کلی درمورد فضای مجازی میزند و میگوید «فضای مجازی، هم تهدید دارد هم فرصت» ما باید درمورد جزئیات بپرسیم و نگذاریم او بتواند پشت حرفهای گرد و کلی پنهان شود.
رئیس قوه قضائیه هم روز انتخابات اشاره داشتند که با توجه به اینکه بخش قابل توجهی از اعضای شورای عالی فضای مجازی و اعضای شورای عالی امنیت ملی، منصوبان رئیسجمهور هستند هر نامزد راجعبه فیلترینگ مشخصا میخواهد چه کاری انجام بدهد. یعنی نامزد را ببریم به سمتی که کامل ایده خودش را باز کند، چون مردم باید از این میزگرد استفاده کنند و تشخیص بدهند و براساس آن تصمیم بگیرند.
حتی نظرم این بود که از این شش نامزد بپرسم چه رمانی را خوانده و مثلا کدام تئاتر یا فیلمها از کارگردان مشهور ایرانی یا خارجی دیده و سپس درباره همان کتاب یا تئاتر یا فیلم گپ بزنیم. هدفم این بود که زیست فرهنگی نامزد ریاستجمهوری مشخص شود. باید جمهور بفهمند کسی که میخواهد ریاست آنها را و ریاست یک جمهور با پیشینه تمدنی بالا را به عهده بگیرد اساسا چقدر اهل مصرف حرفهای محصولات فرهنگی است. اساسا چقدر کتابخوان است. آخرین کتابی که خوانده چه بوده و که بوده؛ و کمی درباره حال و هوای آن کتاب صحبت کنیم. باور بفرمائید مدیران کتابنخوان خطرناک هستند. اما ترسیدم که ممکن است برای آقایان و اطرافیانشان سوءتفاهم شود، لذا منصرف شدم.
من تلاش میکردم وارد جزئیات بشوم. مثلا فرض کنید به آقای زاکانی گفتم اتفاقا سوال کردن از شما راحتتر از پنج نفر دیگر است، چون همین الان در اندازهای کوچکتر، دارید یک کشور را اداره میکنید؛ و محصول نگاه شما را داریم میبینیم و لازم نیست بپرسیم دیدگاهتان در مورد حجاب چیست؟ آیا وقتی رئیسجمهور شدید، در سطح جامعه و کل کشور هم میخواهید همین کار را بکنید یا نه؟ عمق راهبردی (سوال از آقای جلیلی) یا اشاره به پوششی بودن بعضی نامزدها؛ البته طبیعی است که سوالات نباید مثل شابلون باشد، بلکه از هر کسی در حال و هوای خودش باشد و هر سوال در کانتکست خودش معنا مییافت. مثلا از آقای پزشکیان باتوجه به اینکه راجع به ایشان میگفتند گرایشات پانترکیسم دارد. البته من حتما باید سویه فرهنگی این موضوع را توجه میکردم و بحثم را با مجسمه فردوسی و هویت ملی شروع کردم و پرسیدم که درباره این موضوع چه موضعی دارید و چه تدبیری دارید که اطرافیان شما و کسانی که در ستاد شما هستند، اگر گرایشات تند یا افراطی پانترکیسم دارند، کنترل شود.
خوب شد که به اینجا رسیدیم. چقدر برای خودتان مهم بود که فراجناحی عمل کنید؟ این سوال را برای این میپرسم که وقتی نقدهای میزگردهای فرهنگی را میدیدیم یا در صحبتها این مطرح میشد که سوالات شما در مواجهه با کاندیداها تغییر میکرد و این به نگاه شما نسبت به آن کاندیدا برمی گشت؛ چقدر برای شما موضوعیت داشت که فراجناحی مطرح شوید؟
همانطور که عرض کردم سوالات نباید شابلونی میبود. هر کسی بنا به فراخور خودش. بعضیها شریک و بلکه سازنده وضع موجود بودند. عملکرد آنها را باید جلوی چشمشان آورد تا نتوانند انکار کنند. نوع سوال از این نامزدها با آقای پورمحمدی که هیچ مسئولیتی نداشتهاند فرق میکند. نوع سوال برای اکتشاف موضع فرهنگی یک نامزد، بستگی به گرایشهای او دارد.
تلاش من این بود که رفتار حرفهای داشته باشم. یکی از وجوه رفتار حرفهای این است که حتی بعد از پایان میزگردها که کار تمام شده بود، باز هم خود را مقید میدانستم که مبادا یک جا یادداشتی بنویسم یا اظهارنظری بکنم یا اینکه توییتی بزنم که معنایش طرفداری از یکی از آن شش شخصیت باشد. در حالی که اگر در چنین میزگردی شرکت نمیکردم چه بسا بهعنوان یک فعال رسانهای، فرهنگی یا سیاسی نظر میدادم و از یک نامزد خاص یا جریان خاص حمایت میکردم. درست است که من کارمند صداوسیما نیستم ولی پیش خود گفتم باید حرمت آن قاب را نگه داشت و سوءاستفاده نکرد.
شما بهتر میدانید، محتوا، لحن، زبان بدن، میمیک صورت؛ همه اینها موثر است که آدم چقدر بتواند خودش را بیطرف نشان بدهد. طبعا هر کدام از ما سه نفر و کلا ۹ نفر کارشناس سه میزگرد، نامزد مورد علاقه خود را داشتیم. ولی مهم این است که وقتی در آن جایگاه قرار میگیریم، رفتارمان حرفهای باشد و اگر جهتگیری خاصی هم در دل داریم، له یا علیه کسی موضع نگیریم. صراحت توام با ادب مهم بود. نمیدانم، در این مورد من چقدر موفق بودم، ولی تمام تلاش خودم این بود.
اصولا رعایت ادب در هر مصاحبهای لازم است، چه رسد به آنکه طرف مقابلتان نامزد ریاستجمهوری باشد، چون به هر حال او رئیسجمهور بالقوه است که قرار است نماد کل کشور باشد. البته کاری به این نداریم که بعضی خروجیهای شورای نگهبان، وهن عبارت «رجل» در قانون اساسی است.
در طراحی برنامه به کارشناسان اجازه داده شده بود برای روشن شدن بیشتر بحث میتوانند وسط حرف نامزد هم وارد شوند. البته خود ما هم حواسمان بود که فقط هنگامی که نامزد در حال اتلاف وقت، یا انحراف از بحث یا کلیگویی است یا متوجه سویه اصلی سوال ما نشده وارد صحبت او شویم.
من بهعنوان یک همکار رسانهای و بهعنوان آسیبشناسی عرض میکنم. یکی از اشکالات رایج در روزنامهنگاری ما این است که بعضی گمان میکنند صراحت و پیگیری با بیادبی و هتاکی، مساوی است. یا گمان میکنند مصاحبه یعنی مصاحبت! و قرار است من پرسشگر هم مدام اظهار فضل کنم. در تکنیکهای مصاحبه میخوانیم و میآموزیم که هدف، بیرون ریختن دیدگاهها و مکنونات قلبی مصاحبهشونده است و کمک به ایجاد تصویری بدون روتوش و نهایتا روشنگری؛ روشنگری برای مخاطب. مصاحبههای روزنامهنگاران برجسته، چه خارجی و چه وطنی را ببینید؛ با وجود آنکه باسواد و بسیار باتجربهاند اما اولا بیادبانه، از بالا به پایین، مچگیرانه و بازجویانه مصاحبه نمیکنند و ثانیا اظهارفضل نمیکنند. جملاتشان کوتاه و بعضا خنثی است اما هل فن میفهمند پشت این سوال کوتاه و آرام و خنثی چند تا کتاب و چند سال تجربه خوابیده.
پس عملکرد صداوسیما را موفق میدانید؟
بله، نکتهای هست که باید در اینجا بگویم نظام انتخاباتیمان اشکالاتی دارد که به صداوسیما مربوط نیست. اینکه نظامش حزبی نیست. امکان حضور پوششی وجود دارد و این وقت مردم را میگیرد و اختلال ایجاد میکند یا مثلا فرض کنید چنین کارهایی باید درطول سال انجام شود نه در مورد نامزدها، چون نامزدها ۱۰ روز قبلش تایید میشوند ولی مثلا فرض کنید وقتی افکار عمومی مرتب در جریان تفاوت دیدگاهها باشند، آنوقت فردی که یک دیدگاه خاص را نمایندگی میکند، خودبهخود او را میشناسند. این برنامهها باید درطول سال باشد، مثلا صداوسیما یک یا دو برنامه موفق دارد مثل «شیوه»، هرقدر این برنامهها بیشتر باشد، بهتر است. یکی از انتقادهایی که به صداوسیما وارد بود و هست، این است که از این ظرفیت کمتر استفاده میکند. رسانه باید میزبان تعاطی افکار باشد و قرار نیست خودش سوگیری داشته باشد و همین باعث برنده شدنش میشود. اتفاقا وقتی دو نفر باهم مناظره میکنند؛ برنده مناظره، یکی از طرفین نیست. برنده اصلی هر مناظره رسانه است. به خاطر اینکه این ظرفیت را ایجاد کرده و به مخاطب میگوید که ببین من اینها را آوردم و کنار هم گذاشتم تا به تو فرصت انتخاب بدهم.
اگر حرف ناگفتهای دارید درخصوص این برنامهها و روند برگزاری انتخابات بگویید.
ما به حزب نیاز داریم، به تفکر حزبی و نظام حزبی. به حزب واقعی. الان اگر به کمیسیون ماده ۱۰ قانون احزاب مستقر در وزارت کشور بگویید ما حزب نداریم، میگوید به ۵۰۰ حزب مجوز دادهایم. شاید اسم این حزبها، روی سایتشان هم باشد. سوال من این است: کشورهای پیشرفته چند حزب دارند؟ ما مثل همه کارهایمان، اینجا هم فقط به کمیت اشاره میکنیم، چون تحت سیطره کمیت هستیم. اگر از یک فعال سیاسی بپرسید اسم پنج حزب از آن ۵۰۰ حزب را نام ببر، کسی نمیتواند این کار را انجام دهد! اگر نظام حزبی حاکم شود، قانون انتخابات را باید عوض کنیم تا در انتخابات فقط احزاب فراگیر بتوانند نامزد معرفی کنند. در این صورت، پدیدهای به نام کاندیدای پوششی هم ندارید. وقتی از نامزد میپرسید برنامه تو چیست؟ میگوید برنامه من همان است که حزبم اعلام کرده است یا در سایتمان است و بروید ببینید. قاعدتا خود حزب هم برای همه برنامهها پاسخگو است و پدیده گردننگیری و دوربرگردان و اهانت به حافظه تاریخی که در فضای سیاسی ما رایج است، رنگ میبازد. مثلا حزب جمهوریخواه آمریکا میداند مسئولیت حمله به عراق با اوست. هیچوقت نمیتواند از این مسئولیت فرار کند. همچنان که اگر کار مثبتی هم کرده باشد افتخارش با اوست. به علاوه در حزب، شفافیت وجود دارد اما الان اگر شما بخواهید بدانید خرج کمپین انتخاباتی هر نامزد چقدر است، آیا دسترسی دارید؟ میدانید خرج لشکرسایبری که بابت لایککردنها و کامنت گذاشتن فاکتور صادر میکنند، چقدر است؟ آیا اشخاص حقیقی، نذر کردهاند؟! آیا از جیب شخصی است؟ چون حزب که نداریم. آیا پیمانکاران پروژهها دارند تامین میکنند؟ آیا از بیتالمال هزینه شده؟ متاسفانه این اطلاعات هیچگاه منتشر نمیشود، چون ظاهرا نفع همه در کتمان آن است.
27215