به گزارش خبر گزاری ارکا نیوز در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، اسرائیل با آغاز عملیات نظامی وسیع تحت عنوان «شیر برخاسته»، حملات گستردهای علیه تأسیسات نظامی و هستهای ایران انجام داد و انتظار داشت که این عملیات ظرف ۷۲ ساعت به پیروزی قطعی منتهی شود.
اما پس از گذشت ۷۲ ساعت از آغاز جنگ و حملات موشکی گسترده ایران که سرزمینهای اشغالی را زیر آتش شدید قرار داده بود، رهبران رژیم صهیونیستی که تحت فشار سنگین حملات و ناتوانی در مقابله با جنگ فرسایشی قرار گرفته بودند، تصمیم به تغییر اهداف اولیه جنگ گرفتند. آنها از طریق میانجیگران درخواست آتشبس کردند و ایران نیز به شرطی که ضربه نهایی را وارد کرده باشد، با آتشبس موافقت کرد. در نتیجه، پس از پنج موج حملات موشکی ایران در ساعتهای ۵ تا ۶:۵۰ صبح، آتشبس از ساعت ۰۷:۳۰ صبح برقرار شد.
خطای محاسباتی و غافلگیری صهیونیستها
رژیم صهیونیستی با استفاده از جنگندههای آمریکایی و انجام عملیات خرابکارانه، حملات اولیهای را علیه زیرساختهای نظامی و هستهای ایران ترتیب داد. هدف این حملات، تضعیف توان موشکی و هستهای ایران و دستیابی به برتری استراتژیک بود. مقامات رژیم صهیونیستی، بر اساس گزارشات منابع عبریزبان، بر این باور بودند که با غافلگیری ایران، قادر خواهند بود جنگ را بهسرعت به نفع خود خاتمه دهند و ایران تسلیم بیقید و شرط خواهد شد.
اما بهزودی رژیم صهیونیستی و کاخ سفید از این اشتباه محاسباتی خود آگاه شدند. ایران برخلاف پیشبینیهای رژیم، بهسرعت واکنش نشان داد و با جایگزینی فرماندهان ترور شده، به سمت شهرهای رژیم صهیونیستی از جمله تلآویو و حیفا، صدها موشک و پهپاد شلیک کرد و وارد فاز تهاجمی شد.
حملات موشکی ایران، بهویژه استفاده از موشکهای هایپرسونیک، فشار شدیدی بر سیستمهای پدافندی رژیم صهیونیستی وارد کرد. علیرغم سانسور ارتش اسرائیل، کارشناسان صهیونیستی بهطور آشکار اذعان داشتند که حملات موشکی ایران آسیبهای زیادی به زیرساختهای غیرنظامی و نظامی رژیم صهیونیستی وارد کرده است و زندگی روزمره در شهرهای بزرگ فلسطین اشغالی بهشدت مختل شده است. یکی از خبرنگاران صهیونیست در شبکههای اجتماعی نوشت: «تحمل جنگی طولانی با ایران را نداریم. تلآویو زیر حملات به لرزه درآمده و این شیوه زندگی غیرقابل زیستن است.»
به همین دلیل، تنها ۴۸ ساعت پس از آغاز جنگ، سران رژیم صهیونیستی بهطور مداوم از طریق میانجیگران مختلف درخواست آتشبس کردند. در این راستا، باید گفت که اصلیترین عامل این درخواست، تابآوری پایین صهیونیستها در برابر جنگ فرسایشی و حملات مداوم موشکی و مخرب ایران بود.
برخلاف ایران که به دلیل تجربه جنگ ایران و عراق (۱۹۸۰-۱۹۸۸) و زیرساختهای دفاعی گسترده، توانایی تحمل درگیریهای طولانیمدت را داشت، رژیم صهیونیستی با چالشهای جدی مواجه شد:
فشار بر سیستم پدافندی: سامانههای پدافندی رژیم اسرائیل در برابر حجم بالای موشکهای ایرانی کارایی محدودی از خود نشان دادند و با گذشت چند روز، این مشکل به وضوح نمایان شد. ایران با شلیک صدها موشک و پهپاد بهطور همزمان، توانایی سامانههای پدافندی را برای رهگیری همه اهداف مختل کرد. گزارشها نشان میدهند که در برخی حملات، بسیاری از موشکها نتواستند رهگیری شوند و به اهداف تعیینشده اصابت کردند.
موشکهای هایپرسونیک ایران، با سرعت و مانورپذیری بالا، به راحتی از سامانههای دفاعی عبور میکردند و بهطور مستمر به اهدافی در تلآویو و حیفا اصابت میکردند.
عدم توازن اقتصادی: همچنین هر موشک رهگیر اسرائیلی هزینهای بیش از یک میلیون دلار دارد، در حالی که موشکهای ایرانی بهواسطه تولید داخلی، هزینهای بسیار کمتر دارند. این اختلاف اقتصادی، توان رژیم صهیونیستی را برای دفاع مداوم محدود کرد و بر فشارهای نظامی و اقتصادی وارد بر این رژیم افزود.
خسارات غیرنظامی: بر اساس گزارشات منابع عبری زبان، حملات موشکی ایران به شهرهایی مانند تلآویو، حیفا و سایر مناطق، باعث تخریب دهها هزار واحد مسکونی و آپارتمان شده و هزاران صهیونیست کشته و زخمی شدهاند. این موضوع برای رژیم صهیونیستی که با وعده سرزمین شیر و عسل به جذب مهاجر میپردازد، به شدت فاجعهبار است.
فلج شدن اقتصاد و زندگی روزمره: آژیرهای مداوم، تعطیلی مراکز تجاری و آموزشی، و فرار ساکنان به پناهگاهها، زندگی روزمره در سرزمینهای اشغالی را مختل کرد. بهگونهای که پس از آتشبس، سفیر آمریکا در سرزمینهای اشغالی اظهار داشت: «پس از چند روز دلهره از حملات موشکی ایران و فرار به پناهگاهها، اکنون میتوانم خوابی راحت داشته باشم.»
فشار مالی سنگین: علاوه بر این، تأمین مالی عملیات نظامی و بازسازی زیرساختهای آسیبدیده فشار مالی زیادی به بودجه دولت رژیم صهیونیستی وارد کرد. این در حالی است که ایران با بهرهگیری از اقتصاد مقاومتی و خودکفایی نسبی در تولید تسلیحات، توانایی تحمل هزینههای جنگ را داشت.
فرار گسترده و کاهش تابآوری اجتماعی: با وجود سانسورهای شدید، منابع عبری زبان در شبکههای اجتماعی گزارش دادند که تعداد قابل توجهی از ساکنان، به ویژه در مناطق شمالی و مرکزی، به طور موقت شروع به ترک شهرها کردند، که نشانهای از کاهش تابآوری اجتماعی و بحران روانی در برابر ادامه جنگ بود. همچنین رسانههای قبرسی گزارش دادند که صهیونیستها در طول جنگ با استفاده از قایقها و کشتیها به طور گستردهای از سرزمینهای اشغالی فرار کردند.
ناتوانی در جنگ طولانیمدت: تحلیلگران عبری زبان بهطور آشکار اذعان داشتند که رژیم صهیونیستی برای مقابله با جنگ فرسایشی با ایران آمادگی ندارد و ادامه این جنگ حتی برای چند روز دیگر، میتواند به خسارتهای فاجعهبار منجر شود.
وابستگی به حمایتهای خارجی: یکی از نکات قابل توجه در این جنگ، وابستگی شدید رژیم صهیونیستی به حمایتهای خارجی، بهویژه ایالات متحده آمریکا است. رژیم برای تأمین تسلیحات و مهمات به شدت به آمریکا وابسته است. در مقابل، ایران با خودکفایی در تولید موشک و پهپاد، وابستگی کمتری به منابع خارجی دارد. این تفاوت در توانمندیها نشان میدهد که رژیم صهیونیستی بدون کمک آمریکا در هر جنگی ناتوان است و به شکست محکوم میشود؛ تجربهای که در شکست ۷ اکتبر به وضوح مشاهده شد.
در نهایت، رژیم صهیونیستی که با تلفات سنگین نظامی و غیرنظامی و خسارات اقتصادی قابل توجه مواجه شده بود، به صورت یکجانبه درخواست آتشبس کرد. یکی از شروطی که ایران برای پذیرش آتشبس مطرح کرد، وارد کردن ضربه آخر بود. ایران با این شرط که باید ضربه نهایی را وارد کرده باشد، آتشبس را پذیرفت. پس از پنج موج حمله موشکی ایران که از ساعت ۵ تا ۶:۵۰ صبح ادامه داشت، آتشبس از ساعت ۷ صبح آغاز شد.