به گزارش خبر گزاری ارکا نیوز ناوگان پنجم ایالات متحده در حال حاضر تنها ۳۵ شناور عملیاتی دارد. در حالی که در صورت بروز بحران، حفاظت از تنگه هرمز ممکن است نیازمند استقرار حداقل ۵۰ شناور، شامل ناوهای هواپیمابر، ناوشکنها و زیردریاییها باشد.
بستن تنگه هرمز که یکی از مهمترین آبراههای جهانی است، نه تنها باعث اختلال در اقتصاد جهانی میشود، بلکه تبعات امنیتی جدی برای ایالات
متحده به همراه دارد. این تنگه که روزانه ۲۱ میلیون بشکه نفت و ۳۰ درصد گاز طبیعی مایع (LNG) جهان را منتقل میکند، تحت کنترل بالقوه ایران قرار دارد. هرگونه تلاش ایران برای بستن این مسیر دریایی، آمریکا را با چالشهای نظامی، استراتژیک و دیپلماتیک بزرگی روبهرو خواهد کرد.
بر اساس اطلاعات بهدستآمده از مرکز مطالعات کنگره و تحلیلهای اطلاعاتی غربی، بستن تنگه هرمز فشار زیادی به نیروی دریایی ایالات متحده، بهویژه ناوگان پنجم (U.S. Fifth Fleet) که در بحرین مستقر است، وارد خواهد کرد و ممکن است آن را از رده عملیاتی خارج سازد.
ناوگان پنجم که نقش حیاتی در حفاظت از منافع آمریکا و متحدانش در منطقه دارد، با انسداد تنگه هرمز توسط ایران، با چالشهای جدی روبهرو خواهد شد. پنتاگون در گزارش ماه مه ۲۰۲۵ خود تأکید کرده است که این اقدام ایران، نیروی دریایی آمریکا را مجبور به تمرکز منابع بیشتر در خلیج فارس خواهد کرد. ناوگان پنجم که مسئول تأمین امنیت در آبراههای خلیج فارس است، با افزایش عملیات گشتزنی، اسکورت نفتکشها و مقابله با تهدیدات نامتقارن ایران روبهرو خواهد شد. این تمرکز منابع، باعث میشود که نیروهای نظامی ایالات متحده از دیگر مناطق استراتژیک جهان، از جمله دریای جنوبی چین و دریای سیاه، دور شوند.
مؤسسه رند (Rand Corporation) در سال ۲۰۲۴ گزارش داده است که ناوگان پنجم ایالات متحده تنها ۳۵ شناور عملیاتی دارد، در حالی که برای حفظ امنیت تنگه هرمز در سناریوهای بحرانی نیاز به حداقل ۵۰ شناور شامل ناوهای هواپیمابر، ناوشکنها و زیردریاییها خواهد بود.
این توزیع مجدد منابع، توانایی ایالات متحده برای مقابله با تهدیدات چین در منطقه ایندوپاسیفیک را تضعیف میکند. بهطور مثال، چین میتواند از این فرصت استفاده کرده و نفوذ خود را در دریای جنوبی چین که ۴.۳ تریلیون دلار تجارت سالانه از آن عبور میکند، گسترش دهد. همچنین، کاهش حضور ایالات متحده در دریای سیاه میتواند به روسیه این امکان را بدهد که فشار نظامی خود را بر اوکراین و متحدان ناتو افزایش دهد.
هزینههای جنگ با ایران در خلیج فارس برای ترامپ چقدر است؟
مرکز مطالعات کنگره آمریکا (CRS) در گزارش خود از ژانویه ۲۰۲۵ هشدار داده است که ایران توانایی استفاده از تاکتیکهای نامتقارن، نظیر مینگذاری، موشکهای ضدکشتی (از جمله موشکهای نور و قدس) و پهپادهای تهاجمی (مانند شاهد-۱۳۶) برای هدف قرار دادن کشتیهای تجاری و نظامی در تنگه هرمز دارد.
تجربه تاریخی مینگذاری خلیج فارس در دهه ۱۹۸۰، که منجر به آسیب به ناو یواساس ساموئل بی. رابرتز در سال ۱۹۸۸ شد، نشاندهنده عملی بودن این تهدیدات است. گزارش CRS همچنین اشاره میکند که ایران از سال ۲۰۱۹ با استفاده از پهپادها و موشکها توانایی خود را در اجرای عملیات دقیق و مخرب به نمایش گذاشته است.
درگیری مستقیم با نیروهای ایرانی در تنگه هرمز میتواند به سرعت به یک بحران جدی تبدیل شود. برای مثال، یک حمله موفق ایران به یک ناو آمریکایی میتواند افکار عمومی آمریکا را تحت تأثیر قرار داده و فشار سیاسی شدیدی بر دولت ایالات متحده برای اقدام تلافیجویانه ایجاد کند.
این امر خطر یک درگیری منطقهای گستردهتر را به همراه دارد که ممکن است کشورهای منطقهای همچون رژیم اسرائیل و عربستان سعودی و حتی قدرتهای جهانی مانند چین و روسیه را نیز درگیر کند. به گزارش مؤسسه بروکینگز، هزینه یک درگیری محدود در خلیج فارس میتواند تا ۵۰۰ میلیارد دلار به اقتصاد آمریکا آسیب وارد کند و همچنین تلفات انسانی قابلتوجهی به همراه داشته باشد.
تهدید زیرساختهای متحدان منطقهای/ اولین واکنش قابل حدس
در صورت اجرای پروژه بستن تنگه هرمز، تهدید زیرساختهای انرژی کشورهای متحد ایالات متحده در خلیج فارس، بهویژه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس همچون عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین و قطر، یکی از چالشهای مهم امنیتی منطقهای خواهد بود. این تهدید ارتباط نزدیکی با شوک انرژی، اختلال در زنجیره تأمین جهانی و خودکفایی انرژی این کشورها دارد، چرا که زیرساختهای انرژی این کشورها نقش کلیدی در تأمین انرژی جهان ایفا میکنند. از این رو، هرگونه تهدید از سوی ایران و گروههای مقاومت، یا حتی تهدیدات غیرمستقیم از طریق حملات سایبری و اقدامات نامتقارن، میتواند ایالات متحده را با مشکلات پیچیدهای مواجه کند.
سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) در گزارشی محرمانه به کنگره در فوریه ۲۰۲۵ هشدار داده است که ایران توانایی هدف قرار دادن پایگاههای نظامی کلیدی آمریکا در منطقه را دارد. این پایگاهها شامل پایگاه نیروی دریایی در بحرین (مقر ناوگان پنجم)، پایگاه هوایی العدید در قطر و پایگاههای نظامی در امارات متحده عربی هستند که ایران میتواند با استفاده از موشکهای بالستیک کوتاهبرد (مانند فاتح-۱۱۰) و پهپادهای انتحاری این پایگاهها را هدف قرار دهد.
این پایگاهها نقشی حیاتی در عملیات لجستیکی، اطلاعاتی و تهاجمی ایالات متحده در خاورمیانه دارند. برای مثال، پایگاه هوایی العدید در قطر محل استقرار بیش از ده هزار نیروی آمریکایی و مرکز عملیات هوایی سنتکام (فرماندهی مرکزی ایالات متحده) است.
گزارش مؤسسه مطالعات استراتژیک لندن نیز نشان میدهد که ایران از سال ۲۰۲۰ زرادخانه موشکی خود را با افزودن موشکهای دقیقتر و با برد ۳۰۰ تا ۷۰۰ کیلومتر ارتقا داده است. این موشکها توانایی هدفگیری دقیق تأسیسات نظامی را دارند و میتوانند بهطور مؤثر آسیبهایی جدی به پایگاهها و زیرساختهای حساس ایالات متحده وارد کنند.
تخریب یا اختلال در این پایگاهها نهتنها توان عملیاتی ایالات متحده را کاهش میدهد، بلکه اعتماد متحدان منطقهای به تعهدات امنیتی آمریکا را نیز تضعیف میکند. بهعنوان مثال، بحرین و امارات که میزبان نیروهای آمریکایی هستند، ممکن است در صورت تشدید تهدیدات، سیاستهای بیطرفی یا حتی همکاری با قدرتهای رقیب مانند چین را در پیش بگیرند.
بستن تنگه هرمز و شکافهایی که باز خواهد شد!
بستن تنگه هرمز میتواند منجر به تشدید شکافهای موجود در اتحادهای منطقهای ایالات متحده شود. طبق گزارش شورای روابط خارجی آمریکا، کشورهایی همچون عربستان سعودی و امارات که به شدت به امنیت تنگه هرمز برای صادرات نفت خود وابسته هستند، در صورتی که ایالات متحده نتواند تنگه را بهسرعت بازگشایی کند، ممکن است به دنبال تضمینهای امنیتی از قدرتهای دیگری مانند چین یا حتی مذاکره مستقیم با ایران باشند.
چین که بزرگترین واردکننده نفت از خلیج فارس است (۴۴ درصد واردات نفت خود را از این منطقه تأمین میکند)، ممکن است با میانجیگری یا افزایش حضور نظامی خود در منطقه، نفوذ ژئوپلیتیکی خود را گسترش دهد. از منظر منطقی، کاهش اعتماد متحدان به آمریکا میتواند به تضعیف ائتلافهای منطقهای مانند پیمان ابراهیم منجر شود. این موضوع میتواند توانایی ایالات متحده برای مقابله با نفوذ ایران در منطقه را کاهش داده و توازن قدرت را به نفع رقبای جهانی تغییر دهد.
بستن تنگه هرمز همچنین پیامدهای جدی برای امنیت ملی ایالات متحده خواهد داشت؛ از جمله شوک انرژی، تورم، اختلال در زنجیره تأمین و فشار بر نیروی دریایی. این مسائل میتواند اقتصاد داخلی، ثبات سیاسی و آمادگی نظامی ایالات متحده را به چالش بکشد.
برخی گزارشها نشان میدهند که بستن تنگه هرمز و افزایش قیمت سوخت در ایالات متحده (برای مثال، رسیدن قیمت بنزین به ۶ دلار در گالن) ممکن است نارضایتی عمومی را شدت بخشد. نظرسنجی گالوپ در مه ۲۰۲۵ نشان میدهد که ۶۵ درصد از آمریکاییها افزایش قیمت انرژی را بهعنوان یکی از نگرانیهای اصلی خود مطرح کردهاند. این نارضایتی میتواند فشار سیاسی زیادی بر دولت بایدن یا هر دولت بعدی وارد کند تا اقداماتی نظامی قاطعانه انجام دهد.
با این حال، به گزارش نیویورک تایمز (آوریل ۲۰۲۵)، افکار عمومی ایالات متحده پس از جنگهای طولانی در عراق و افغانستان تمایل کمی به درگیریهای نظامی جدید در خاورمیانه دارد. این تناقض میتواند دولت ایالات متحده را در موقعیت دشواری قرار دهد: اقدام نظامی ممکن است به یک درگیری گستردهتر منجر شود و از سوی دیگر، عدم اقدام میتواند به اتهام ضعف در برابر ایران دامن بزند.
تهدیدات سایبری و فازبندی کردن یک عملیات دریایی
ایران در سالهای اخیر تواناییهای سایبری خود را بهطور چشمگیری تقویت کرده است. گزارش آژانس امنیت سایبری و زیرساختهای آمریکا هشدار میدهد که ایران در پاسخ به تنشهای نظامی ممکن است حملات سایبری علیه زیرساختهای حیاتی ایالات متحده، از جمله شبکههای برق، سیستمهای بانکی و تأسیسات نفتی، انجام دهد.
بهعنوان مثال، حمله سایبری به خط لوله کلونیال در سال ۲۰۲۱ نشان داد که اختلال در زیرساختهای انرژی میتواند عرضه سوخت در سواحل شرقی ایالات متحده را برای هفتهها مختل کند. در سناریوی بستن تنگه هرمز، ترکیب حملات سایبری با اختلالات فیزیکی در تأمین نفت میتواند تأثیرات اقتصادی و امنیتی را چند برابر کند.
بستن تنگه هرمز تهدیدات جدی برای امنیت ملی ایالات متحده به همراه دارد. این تهدیدات شامل فشار بر نیروی دریایی، تهدید زیرساختهای متحدان منطقهای و ایجاد چالشهای داخلی است که توانایی ایالات متحده در واکنش سریع را بهطور قابلتوجهی کاهش میدهد. تمرکز منابع نظامی در خلیج فارس همچنین توانایی ایالات متحده برای نظارت بر رقبای جهانی همچون چین و روسیه را کاهش میدهد.
در حالی که تهدیدات نامتقارن ایران خطر درگیری نظامی را افزایش میدهد، هدفگیری پایگاههای نظامی ایالات متحده در بحرین، قطر و امارات میتواند عملیات منطقهای آمریکا را مختل کرده و اعتماد متحدان را تضعیف کند. از سوی دیگر، در داخل ایالات متحده، افزایش قیمت انرژی و تهدیدات سایبری میتواند نارضایتی عمومی را شدت بخشد و فشار سیاسی زیادی به دولت وارد کند. این چالشها ضرورت بازنگری در استراتژیهای نظامی و دیپلماتیک ایالات متحده در خاورمیانه را برجسته میکند.